ندارمت

ای گریخته، که هنوز این‌که موهایت در باد برقصد یا نه، راهی برای تعیین سرنوشت فصل‌هاست که دوستشان دارم یا بیزارم، ای مقیم آغوش‌هایی جز این تکیده‌ترین آغوش، ای لبخندت موریانه‌ی عزیزی که ریشه‌ام را پوساند، ابر زیبای اندوه‌بار من، سلام.

این نادیده گرفته‌شده توسط چشمانت، بالاخره یاد گرفت نامرئی باشد. یاد گرفت طوری تو را لای کلماتش پنهان کند که کسی نفهمد پرسه در شهر با دلی گداخته، از شاعر یک دیوانه‌ی فرسوده می‌سازد. یاد گرفت یکی از درختان ولیعصر باشد با دستانی گشوده و لبخندی بیهوده، به امید روزی که در ترافیک به او نگاه کنی و یاد درخت محبوبت بیفتی و لبخند بزنی. گرچه من پیرمردی حسودم، و برای هربار به کسی لبخند بزنی، غمگینم.

ای لب‌های بوسیدنی، چه خوب که خبر نداری هربار مردمان تو را می‌بوسند و مستانه می‌خندی، من از لبهایم برای دعاکردن کمک می‌گیرم و از خدایی که ندارم می‌خواهم اندوهی که نداری را به من بدهد، و شادمانی‌ای که ندارم را به تو بسپارد. لب‌ها، لب‌ها، لب‌ها. اگر مرا بوسیده‌بودی چقدر شعر می‌نوشتم. بله، اگر کلمات من مرده‌اند، تو هم مثل من دستت خونی است، و لبت، و چشمت، و بدنت. هر مرگی در قصه‌ها رخ بدهد، دو قاتل دارد.

ای در باد ایستاده، که عهد کرده‌ای موهایت را نبندی و بگذاری کوهستان و جنگل به شهر حسادت کنند، می‌توانستی مرا به موهایت گره بزنی لااقل، دلت که نخواست خانه‌ام باشد. می‌توانستی نگذاری انقراض را زندگی کنم. چرا نخواستی مرا به خودت ببری؟ از تماشای گم‌شدنم چه لذتی بردی؟ بله، کودکی که گم شود، گریه می‌کند. می‌دانی کودکی که گریه بلد نیست، چقدر غمگین است؟

ندارمت، و تنهاییم به تدریج دور کلماتم و دور دلم و دور تنم و دور خنده‌هایم پیچید. تو خبر نداری، اما کم نبوده شب‌هایی که نمرده‌ام چون ترسیده‌ام خبر به گوش تو برسد و غمگینت کند. گرچه غمگینت نمی‌کند. می‌بینی؟ از مرگ می‌ترسم و تو را بهانه می‌کنم. من همیشه از ترس‌هایم به تو گریخته‌ام، ای گریخته…

این حرف‌ها خسته‌ات می‌کند. بگذار کوتاه و ساده بنویسم: کاش فقط امشب کودکت بودم، و تب داشتم، و بغلم می‌کردی، و برایم قصه می‌گفتی. دوست دارم مراقبم باشی. چه خیال نازک دلچسبی. حیف که خیال لبی برای بوسیدن ندارد.

این بیهوده‌ترین نامه را با جمله‌ای قدیمی تمام می‌کنم گرچه تو زخم همیشه تازه‌ی منی: بخند، برقص و مرا به یاد نیاور، که یاد من غمگینت می‌کند. این خاصیت به یادآوردن نهنگ‌های مرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *